نقش مناظرات ائمه (ع) در اثبات غدیر
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور استان کرمانشاه
چکیده:
مقدمه:
بنابراین واقعه غدیرخم از قضایای مسلم تاریخ اسلام بوده و در اصل این قضیه بین شیعه و سنی هیچ اختلافی وجود ندارد. چیزی که وجدان های بیدار و صفحات تاریخ را رنج می دهد، توجیه و تفسیر ناروا از این اتفاق میمون و مبارک است. اکثر علمای اهل تسنن برای موجه جلوه دادن قضایایی که در صدر اسلام در سقیفه، برای جامعه اسلامی اتفاق افتاد، خود را به زحمت انداخته و چون نتوانستند اصل قضیه را منکر شوند به توجیه آن پرداختند. تلاش آنها بر این بود که، واقعه غدیر و جملاتی که در آنجا توسط رسول گرامی اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم»، به کار برده شد را، به
گونه ای تفسیر کنند تا با حادثه سقیفه در تنافی نباشد.
گذشته از اینکه خود این قضیه قابل بحث است و نیاز به یک مقاله مستقلی دارد و از طریق علمای تشیّع نیز مورد بحث فراوان قرار گرفته و در کتاب گرانسنگ الغدیر نیز به آن پرداخته شده است، مقاله حاضر در صدد آن است که، دیدگاه اهل بیت «علیهم السلام» را نسبت به تفسیر این واقعه و استفاده هایی که آنان از این قضیه نموده اند را، به نحوی منعکس نماید تا طالبان حقیقت، با بصیرت به این موضوع نگاه کنند، چرا که «اهل البیت ادری بما فی البیت». حضرات معصومین «علیهم السلام»، حضرات معصومین «علیهم السلام» در جاهای متعدد و به مناسبت های مختلف از واقعه غدیر در اثبات حقانیت امیرالمؤمنین «علیه السلام» بهره جسته اند، باید توجه داشت که سفارش بیش از حد پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» درباره قرآن و عترت و نیز اصرار آن حضرت بر امامت جانشینی امیرمؤمنان «علیه السلام»، نشان دهنده این حقیقت است که حضرت نگران سرنوشت امت اسلامی بعد از خود بود به عبارت دیگر تأمل و دقت مختصر در کلمات گهربار رسول خدا و موضع گیری های آن حضرت نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی بعد از خود ــ که اوج آن را در حادثه غدیر می توان مشاهده نمود ــ بیانگر این مطلب است که به هیچ وجه حضرت، مسأله خلافت و جانشینیِ بعد از خود را مهمل نگذاشته و آن گونه که اهل تسنن ادعا می کنند، به اهل حلّ و عقد واگذار ننموده است، چگونه می توان باور نمود که خلیفه اول و دوم از پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم»، نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی دلسوزتر باشند، زیرا خلیفه اول، خلیفه دوم را به طور صریح به عنوان جانشین خود معرفی نمود و خلیفه دوم نیز، امر خلافت را بعد از خود به یک شورای شش نفره واگذار کرد، قطعاً در اینجا این سؤال به طور جدی مطرح می شود، که اگر قرار است تکلیف جامعه اسلامی به دست اهل حلّ و عقد روشن شود و سنت پیامبر بر آن تعلق گرفته، چرا خلیفه اول و دوم از این سنت پیروی نکردند و اگر تعیین جانشین امری متعارف و عقلایی بوده، چرا پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» که عقل کل بود ــ بنابر ادعای اهل تسنن این کار را انجام نداد ــ پس برای اینکه نبی مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم»، را متهم به اهمال در امور مسلمین ننمائیم، باید بپذیریم که واقعه غدیر امری جدی برای تعیین تکلیف امر خلافت بر امت اسلامی بعد از پیامبر است و بنابر آیات سوره مائده نه تنها جزء رسالت بلکه تکمیل رسالت پیامبر به معرفی جانشین پس از خود می باشد؛ لذا اهمیت دادن به غدیرخم، اهمیت دادن به رسالت پیامبر گرامی اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم» است. ما در این مقاله سعی داریم واقعه غدیر را از منظر احتجاجات و مناظرات عارفان واقعی غدیر؛ یعنی پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» و حضرات معصومین «علیهم السلام» مورد مطالعه قرار دهیم تا پاسخی باشد به گروهی که می پندارند، اگر واقعاً حادثه غدیرخم اتفاق افتاده و بسیاری نیز شاهد آن بوده اند، چرا شخص امیرالمؤمنان «علیه السلام» و بقیه معصومین برای اثبات حقانیت امامت علی «علیه السلام» هرگز از آن بهره نگرفته اند؟ در باور این گروه، عدم استشهاد حضرات معصومین به حدیث غدیر نشان دهنده این حقیقت است که یا واقعه ای به نام غدیر در تاریخ تحقق نیافته، یا بر فرض تحقق، بر امامت حضرت علی «علیه السلام» دلالت نداشته است. بررسی اجمالی کتاب های معتبر و مورد قبول فرقه های گوناگون اسلامی نشان می دهد که همه معصومین از رسول الله تا امام زمان «علیهم السلام»، در خصوص غدیر و استشهاد به آن سخن گفته اند. هر چند این موارد در حوصله این مقاله نمی گنجد و نیازمند فرصت بیشتر است. ولی برای نمونه تنها به چند مورد از آن اکتفاء می نمایم.
خلاصه واقعه غدیرخم
در سال دهم هجرت، رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم»، به حج رفت و احکام آن را به مردم آموزش داد. به هنگام بازگشت از مکه، در استراحتگاه جُحفه و در غدیرخم، به امر خدا مردمان را گرد آورد و در آن جمع سترگ، امام علی «علیه السلام» را به جانشینی خود به آنان شناساند و فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست». البته معرفی علی «علیه السلام» به عنوان جانشین پیامبر سالها پیش در مکه و در جمع خاندان هاشم و نیز در مناسبت های مختلف در مدینه انجام گرفته بود، ولی در غدیر، با صراحت و بی پرده به اطلاع عموم رسید.
مناظرات و احتجاجات اهل بیت «علیهم السلام» بر واقعه غدیر
از اینجا روشن می شود که اگر غبار سیاسی که در سقیفه بنی ساعده برپا خاست نبود، غدیر در مسیر صحیح خود قرار می گرفت.
احتجاج علی «علیه السلام» بر واقعه غدیر
1ــ در مسجد نبوی «صلی الله علیه و آله و سلم»:
بعد از بیعت مردم با ابابکر و آنگاه که حضرت را برای بیعت به مسجد آوردند، آن بزرگوار با بیان حقانیّت خود، خلافت مسلمین را از آنِ خویش دانست و از بیعت امتناع کرد. بشیر بن سعد انصاری برخاست و گفت: ای ابوالحسن، اگر انصار قبل از بیعت با ابوبکر این کلام را می شنیدند، حتی دو نفر درباره بیعت با شما اختلاف نمی کردند. حضرت در جواب او احتجاج به روز غدیرخم نمود و فرمود: آیا باید پیکر رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» را بر روی زمین رها می کردم و قبل از کفن و دفن آن حضرت، درباره خلافت و جانشینی وی نزاع می کردم؟ مسأله خلافت چنان روشن بود که گمان نمی کردم کسی در صدد دستیابی به آن باشد و در این موضوع با اهل بیت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» درگیر شوند. مگر رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» در روز غدیرخم حجت را بر مردم تمام نکرد
و مگر جای عذری برای کسی باقی مانده بود.(8)
2ــ در شورای منتخب خلیفه دوم عمر
در شورای منتخب خلیفه دوم ــ عمر ــ برای تعیین خلیفه، که امیرمؤمنان «علیه السلام» نیز در شمار آنان جای داشت، احتجاجات و استدلال های فراوانی از حضرت نقل شده که در کتاب های تاریخ و حدیث به «حدیث الانشاد» یا «حدیث المناشدة» معروف است. امام خطاب به مردم حاضر در شورا می گفت: «من با شما با دلایل و حجّت هایی سخن می گویم، که هیچ عرب و عجمی از شما نتواند در این احتجاج تغییری بدهد. ای مردم، خدا را گواه می گیرم و می خواهم که با در نظر گرفتن خدا بگویید که آیا در میان شما کسی هست که توحید خدا را قبل از من پذیرفته باشد؟» گفتند: «نه به خدا قسم». حضرت در ادامه ی احتجاجات و استدلال های خود در شورا به حدیث غدیرخم استناد و احتجاج کرد و فرمود: «شما را به خدا سوگند می دهم، در جمع شما غیر از من کسی هست که پیامبر درباره او فرموده باشد: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران باید این مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضای شورا گفتند: به خدا سوگند، نه» گفتند: «پروردگارا، نه»... (9)
احتجاج فاطمه زهرا «سلام الله علیها» به واقعه غدیر
برجسته که در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا «سلام الله علیها» در حمایت از علی «علیه السلام» جلب توجه می کند، نقل «حدیث غدیر» است.
ابن عقده در کتاب معروفش «الولایه» چنین روایت کرده است: روزی در احد بر مزار عموی پدرش «حمزه سیدالشهداء» ایستاده بود و عزاداری می کرد. محمود بن لبید فرصت را غنیمت شمرده، پس از عزاداری پرسید: ای دختر پیامبرخدا «صلی الله علیه و آله و سلم»، آیا برای امامت و زعامت علی ابن ابیطالب «علیه السلام» از سخنان پیامبرخدا «صلی الله علیه و آله و سلم» دلیلی به یاد داری؟ فاطمه فرمود:
«شگفتا! آیا حادثه عظیم غدیرخم را فراموش کرده اید؟... خدا را گواه می گیرم که خود شنیدم آن بزرگوار می فرمود: علی بهترین کسی است که او را در میان شما جانشین خود قرار می دهم، علی «علیه السلام» امام و خلیفه بعد از من است. دو فرزندم حسن و حسین «علیه السلام» و نُه نفر از فرزندان حسین «علیه السلام» پیشوایان و امامانی پاک و نیک اند. اگر از آنان اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند کرد و اگر با آنها مخالفت ورزید، تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میانتان حاکم خواهد بود.» (10)
مشابه این روایت نیز شمس الدین ابوالخیر جزری دمشقی مقری شافعی در کتاب خود «أسنی المطالب (11) فی مناقب علیّ ابن ابیطالب» به سند خود ــ که آن را لطیف ترین و غریب ترین طریق حدیث غدیر نامیده است ــ از فاطمه دخت رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» روایت کرده که فرموده است: «أنسیتم قول رسول الله یوم غدیرخم، من کنت مولاه فعلیّ مولاه. و قوله: أنت منّی بمنزله هارون من موسی!؟» (آیا سخن رسول خدا در غدیرخم: هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست و سخن او: تو نسبت به من همانند هارون هستی نسبت به موسی را فراموش کرده اید؟!) (12)
فاطمه بنت الرضا از فاطمه بنت الکاظم «علیه السلام» و از فاطمه بنت الصادق «علیه السلام» چنین نقل کرد: ام کلثوم، دختر فاطمه زهرا «سلام الله علیها» نقل کرد که پیامبر در روز غدیر فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» (13)
احتجاج امام حسن «علیه السلام» به واقعه غدیر
احتجاج امام حسین «علیه السلام» به واقعه غدیر
و عبدالله ابن عبّاس و عبدالله بن جعفر در مراسم حج شرکت کردند، و حسین «علیه السلام» مردان و زنان بنی هاشم و موالیان و شیعیان آنها ــ چه کسانی که حجّ انجام داده بودند و چه کسانی که انجام نداده بودند ــ و نیز کسانی از انصار که حسین و اهل بیتش را می شناختند، را گرد آورد و فرمود: «... شما را به خدا قسم آیا می دانید که رسول خدا در روز غدیرخم او را نصب کرد و به ولایت او ندا داد و فرمود: شاهدان به غایبان (این پیام را) برسانند؟» گفتند: بارخدایا، بله...
احتجاج امام زین العابدین «علیه السلام» به واقعه غدیر
احتجاج امام محمد باقر «علیه السلام» به واقعه غدیر
در روایتی دیگر وارد شده که فضیل بن یسار، بکیر بن اعین، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و ابوالجارود همگی در محضر امام باقر «علیه السلام» بودند، حضرت درباره ولایت علی ابن ابیطالب «علیه السلام» و روز غدیر فرمودند:
خداوند پیامبرش را مأمور به ولایت علی «علیه السلام» کرد و این آیه شریفه را نازل فرمود: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ» (18) با نزول آیه فوق ولایت اولی الأمر واجب گردید ولکن عده ای نفهمیدند اولی الأمر چه کسانی هستند؟ خداوند به محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» دستور داد تا آن را توضیح دهد و همانند نماز و زکات و روزه و حج مصادیق
خارجی آن را روشن سازد. در آن هنگام اضطراب او را فراگرفت و ترسید عده ای بواسطه آن از آیین اسلام برگردند و او را تکذیب کنند، او به خدا پناه برد در آن هنگام آیه تبلیغ: «یَا أیُّها الرَّسول بَلِّغ...» نازل گشت پیامبرخدا «صلی الله علیه و آله و سلم» امر حق را اجرا نمود و در غدیرخم ایستاد و فرمان اجتماع مردم و زوّار بیت الله الحرام را داد و در آنجا علی ابن ابیطالب «علیه السلام» را ولی بعد از خود معرفی کرد و دستور داد آنانی که در آنجا (غدیرخم) بودند پیام خداوند (ولایت علی «علیه السلام») را به دیگر افراد برسانند.
احتجاج امام صادق «علیه السلام»
همچنین زید شحام می گوید: نزد امام صادق بودم، مردی معتزلی از وی درباره سنت پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: هر چیزی که فرزند آدم به آن نیاز دارد (حکم آن) در سنت خدا و پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» وجود دارد و چنانچه سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمی کرد. مرد پرسید: خداوند با چه چیزی بر ما احتجاج می کند؟ حضرت فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً»، (مائده / 3) بدینوسیله ولایت را تمام گردانید و اگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمی کرد.(21)
احتجاج امام هادی «علیه السلام» به واقعه غدیر
سپس می فرماید: خداوند حکم فرمود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ.» (مائده/ 67)، آنگاه ادامه می دهد: پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» خطاب به مردم کرد و از آنها پرسید: آیا آنچه بر عهده داشتم، ابلاغ کردم؟ همگی گفتند: آری. سپس فرمود: خدایا گواه باش! بعد از آن فرمود: «ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟ فقالوا بلی فأخذ بیدک و قال من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه، اللّهمّ و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»، آیا من به مؤمنان از خود آنها سزاوارتر نیستم؟ گفتند: بله، پس از آن دست علی «علیه السلام» را گرفت و فرمود: هر کس من مولای اویم، این علی مولای اوست... (22)
احتجاج امام حسن عسکری «علیه السلام» به واقعه غدیر
آن شناخته شود.
احتجاج امام مهدی «عجّل الله تعالی فرجه الشریف» به واقعه غدیر
نتیجه:
پی نوشت ها :
1.الغدیر. ج 1، ص 60، دارالکتاب العربی، بیروت.
2.همان، ص 72.
3.همان، ص 151.
4.البدایة و النهایة، ج 5، ص 186، دارالکتب العلمیة، تهذیب التهذیب، ج 7، ص 297 دارالفکر.
5.تهذیب التهذیب، ج 7، ص 297 دارالفکر.
6.ینابیع المودة، ص 360.
7.شواهد التنزیل، ج 1، ص 205، بشارة المصطفی، ص 164.
8.احتجاج طبرسی، ج 1، ص 184، الامامه و السیاسه. ص 29-30، بحارالانوار، ج 28، ص 185.
9.مناقب ابن المغازلی، ص 114، مناقب الخوارزمی، ص 222، امالی، شیخ طوسی،
ص 333، همان، ص 546، همان، ص 555، الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 333 و 213.
«فانشدکم بالله، هل فیکم احد قال له رسول الله «ص»: «من کنت مولاه فعلی
مولاه، الله موال من واله و عاد من عاداه، لیبلغ الشاهد منکم الغائب» غیری؟
قالوا: اللهم لا.»
10.اثبات الهداة، حر عاملی، ج 2، ص 112، ح 473، مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 25ــ26.
11.أسنی المطالب، ص 49.
12.شفیعی شاهرودی، گزیده ای جامع از الغدیر، ص 61.
13.اثبات الهداة، ج 2، ص 112، احقاق الحق، ج 16، ص 282.
14.ینابیع المودة، قندوزی، حنفی، ج 3، ص 153، بحارالانوار، ج 10، ح 5، ص 144ــ 138 .
15.سلیم بن قیس، ص 168.
16.معانی الاخبار، ص 65، بحارالانوار، ج 37، ص 223.
17.معانی الاخبار، ص 66.
18.مائده، 55.
19.فاصله مسجد غدیر با میقات جحفه سه میل (تقریباً 5760 متر) می باشد. (معجم معالم الحجاز، ج 2، ص 124).
20.فروغ کافی، ج 4، ص 566، نورالثقلین، ج 5، ص 399. روایات دیگری نیز در
شأن این آیه وارد شده است که همین مضمون را نشان می دهد. رک: تفسیر علی بن
ابراهیم، روضه کافی، ص 344، ح 542.
21.تفسیر برهان، ج 1، ص 446.
22.بحارالانوار، ج 100، ص 363.
23.علل الشرائع، ج 2 ص 474، السنن الکبری (نسائی)، ج 5، ص 125.