۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است


  نقش مناظرات ائمه (ع) در اثبات غدیر

نویسنده: حجة الاسلام رجب اکبرزاده
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور استان کرمانشاه



 

چکیده:

مقاله حاضر در پی اثبات این واقعه تاریخی است که، حضرات معصومین «علیهم السلام» در جاهای متعدد و به مناسبت های مختلف در اثبات حقانیّت امیرالمؤمنین «علیه السلام»، از واقعه غدیر بهره جسته و از هیچ فرصتی کوتاهی نکرده اند.

مقدمه:

واقعه غدیرخم و حدیث آن از نظر سند قابل مناقشه نیست و از احادیث متواتر بوده، که همواره مورد احتجاج حضرات معصومین «علیهم السلام» و برخی از صحابه قرار گرفته است و همچنین متجاوز از 100 تن از صحابه آن را روایت کرده اند. علامه امینی در جلد اول کتاب ارزشمند «الغدیر» غیر از آنکه به آن احتجاجات و مناظرات اشاره داشته اند، 110 تن از صحابه را نام برده (1) و مدارک و منابع آن را از اهل سنت آورده اند و 84 تن از تابعین (2) و 360 تن از علماء و روایاتی که طی قرن ها این حدیث را روایت کرده اند، نیز در همان کتاب ذکر کرده است (3) و دانشمندانی، طرق حدیث غدیر را در کتاب های مستقلی آورده اند، از جمله طبری (4) و ابن عقده (5) که هر کدام کتاب مستقلی در این زمینه تألیف کرده اند. مؤلف کتاب ینابیع المودّة از امام الحرمین ابی المعالی جوینی، استاد غزالی نقل می کند که می گوید: در یک مغازه صحافی کتابی در دست صحافی بود که روی آن نوشته بود المجلد الثامن و العشرون فی طرق حدیث الغدیر و یتلوه المجلد التّاسع و العشرون، یعنی جلد 28 در طرق حدیث غدیر و به دنبال آن جلد 29 خواهد آمد.(6)
بنابراین واقعه غدیرخم از قضایای مسلم تاریخ اسلام بوده و در اصل این قضیه بین شیعه و سنی هیچ اختلافی وجود ندارد. چیزی که وجدان های بیدار و صفحات تاریخ را رنج می دهد، توجیه و تفسیر ناروا از این اتفاق میمون و مبارک است. اکثر علمای اهل تسنن برای موجه جلوه دادن قضایایی که در صدر اسلام در سقیفه، برای جامعه اسلامی اتفاق افتاد، خود را به زحمت انداخته و چون نتوانستند اصل قضیه را منکر شوند به توجیه آن پرداختند. تلاش آنها بر این بود که، واقعه غدیر و جملاتی که در آنجا توسط رسول گرامی اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم»، به کار برده شد را، به
گونه ای تفسیر کنند تا با حادثه سقیفه در تنافی نباشد.
گذشته از اینکه خود این قضیه قابل بحث است و نیاز به یک مقاله مستقلی دارد و از طریق علمای تشیّع نیز مورد بحث فراوان قرار گرفته و در کتاب گرانسنگ الغدیر نیز به آن پرداخته شده است، مقاله حاضر در صدد آن است که، دیدگاه اهل بیت «علیهم السلام» را نسبت به تفسیر این واقعه و استفاده هایی که آنان از این قضیه نموده اند را، به نحوی منعکس نماید تا طالبان حقیقت، با بصیرت به این موضوع نگاه کنند، چرا که «اهل البیت ادری بما فی البیت». حضرات معصومین «علیهم السلام»، حضرات معصومین «علیهم السلام» در جاهای متعدد و به مناسبت های مختلف از واقعه غدیر در اثبات حقانیت امیرالمؤمنین «علیه السلام» بهره جسته اند، باید توجه داشت که سفارش بیش از حد پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» درباره قرآن و عترت و نیز اصرار آن حضرت بر امامت جانشینی امیرمؤمنان «علیه السلام»، نشان دهنده این حقیقت است که حضرت نگران سرنوشت امت اسلامی بعد از خود بود به عبارت دیگر تأمل و دقت مختصر در کلمات گهربار رسول خدا و موضع گیری های آن حضرت نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی بعد از خود ــ که اوج آن را در حادثه غدیر می توان مشاهده نمود ــ بیانگر این مطلب است که به هیچ وجه حضرت، مسأله خلافت و جانشینیِ بعد از خود را مهمل نگذاشته و آن گونه که اهل تسنن ادعا می کنند، به اهل حلّ و عقد واگذار ننموده است، چگونه می توان باور نمود که خلیفه اول و دوم از پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم»، نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی دلسوزتر باشند، زیرا خلیفه اول، خلیفه دوم را به طور صریح به عنوان جانشین خود معرفی نمود و خلیفه دوم نیز، امر خلافت را بعد از خود به یک شورای شش نفره واگذار کرد، قطعاً در اینجا این سؤال به طور جدی مطرح می شود، که اگر قرار است تکلیف جامعه اسلامی به دست اهل حلّ و عقد روشن شود و سنت پیامبر بر آن تعلق گرفته، چرا خلیفه اول و دوم از این سنت پیروی نکردند و اگر تعیین جانشین امری متعارف و عقلایی بوده، چرا پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» که عقل کل بود ــ بنابر ادعای اهل تسنن این کار را انجام نداد ــ پس برای اینکه نبی مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم»، را متهم به اهمال در امور مسلمین ننمائیم، باید بپذیریم که واقعه غدیر امری جدی برای تعیین تکلیف امر خلافت بر امت اسلامی بعد از پیامبر است و بنابر آیات سوره مائده نه تنها جزء رسالت بلکه تکمیل رسالت پیامبر به معرفی جانشین پس از خود می باشد؛ لذا اهمیت دادن به غدیرخم، اهمیت دادن به رسالت پیامبر گرامی اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم» است. ما در این مقاله سعی داریم واقعه غدیر را از منظر احتجاجات و مناظرات عارفان واقعی غدیر؛ یعنی پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» و حضرات معصومین «علیهم السلام» مورد مطالعه قرار دهیم تا پاسخی باشد به گروهی که می پندارند، اگر واقعاً حادثه غدیرخم اتفاق افتاده و بسیاری نیز شاهد آن بوده اند، چرا شخص امیرالمؤمنان «علیه السلام» و بقیه معصومین برای اثبات حقانیت امامت علی «علیه السلام» هرگز از آن بهره نگرفته اند؟ در باور این گروه، عدم استشهاد حضرات معصومین به حدیث غدیر نشان دهنده این حقیقت است که یا واقعه ای به نام غدیر در تاریخ تحقق نیافته، یا بر فرض تحقق، بر امامت حضرت علی «علیه السلام» دلالت نداشته است. بررسی اجمالی کتاب های معتبر و مورد قبول فرقه های گوناگون اسلامی نشان می دهد که همه معصومین از رسول الله تا امام زمان «علیهم السلام»، در خصوص غدیر و استشهاد به آن سخن گفته اند. هر چند این موارد در حوصله این مقاله نمی گنجد و نیازمند فرصت بیشتر است. ولی برای نمونه تنها به چند مورد از آن اکتفاء می نمایم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۱۱
احمد جانقربانی

 بررسی مفهوم امامت در خطابه غدیر

 

نویسنده: علیرضا فرجپور




 

تفسیر نادرست مفاهیم دینی که ناشی از عواملی چون بدفهمی یا غرض ورزی است، مشکلات و خطراتی جدی بر جامعه ی دین داران تحمیل می کند. برای جلوگیری از آسیب اعتقادی در اجتماع دینی، قبل از هر چیز نیازمند فهم صحیح مفاهیم دینی می باشیم. در این راستا ابتدایی ترین و صحیح ترین اقدام، رجوع به منابع اصیل دین ( کتاب و سنت) است. در برخورد با مشکل انکار امامت یا تحریف معنای حقیقی آن نیز مراجعه به متون وحیانی، اولین و ضروری ترین اقدام به نظر می رسد. این که امام کیست؟ مقام و اوصاف اختصاص امام چیست؟ ما در قبال وی چه وظیفه ای داریم؟ و سؤالاتی از این قبیل، جز با تبیین دقیق آیات و روایات مربوط به این موضوع، پاسخ صحیح داده نمی شوند.
در مواردی مشاهده شده که با ارایه برداشت ها و قرائت های جدید و خود ساخته از مفهوم امامت، قلب ماهیتی در چیستی این مقام به وجود آمده؛ مثلاً تفسیر مقام امامت به یک مقام باطنی و محدود کردن آن به ارتباطات شخصی، تفسیری است که نه تنها دلیل شرعی معتبری ندارد، بلکه- به عکس- با بسیاری از نصوص و آموزه های متقن شیعی مغایرت دارد. از منظر روایات شیعه، امامت مقام رفیعی است که خداوند به بندگان خاص خود اعطا کرده و رکن اصلی این مقام را «فرض الطاعة» تشکیل می دهد؛ یعنی علاوه بر جنبه ی الوهی و اعطای مقام امامت از سوی خداوند، آن چه مردم با آن مواجه اند، شکل تعامل آنان در قبال امام است که همان تبعیت و اطاعت مطلق نسبت به امام می باشد. این وجوبِ الهی، گستره ی تمامی اعتقادات، افعال و گفتار آدمیان را شامل می شود؛ اطاعتی که در آن چند و چون وجود ندارد و مأموم به حجیت افعال، گفتار، اوامر و نواهی امام در همه ی زمینه ها معتقد است. معنای مذکور صاز طرق متعددی قابل وصول است. ما در این نوشتار این مسأله را از منظر خطابه ی غدیر و با تکیه بر فراز «من کنت مولاه فعلی مولاه» بررسی می کنیم.
متن خطابه غدیر(1) که اینک در دست ماست، حاوی نکات بسیار مهم اعتقادی می باشد. البته در طول تاریخ دانشمندان شیعی به طور عمده به یک قسمت خاص از این خطابه توجه بیشتری داشته اند و آن همان فراز « من کنت مولاه فعلی مولاه» است که اهل سنت به کمتر در سند آن خدشه کرده اند. این امر، اما نباید موجب بی مهری نسبت به فرازهای دیگر آن شود. آن چه در مقام تبیین آنیم این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در معرفی مقام امامت از افتراض طاعت سخن به میان آورده و رکن این مقام را حق وجوب تبعیت معرفی نموده اند. این وجوب نیز از سوی خداوند بوده و متعلق این امر الاهی، همه انسان ها هستند. چنان که خواهیم دید در خطابه ی غدیر که برای بیان و تشریح مقامام امامت طراحی شده، بارها از این مقام به شکل های مختلفی یاد می شود؛ گویی گوهر و حقیقت امامت همان مقام «افتراض الطاعة» است.
در ادامه، محتوای خطابه ی غدیر را در دو بخش مورد بررسی قرار می دهیم؛ ابتدا حدیث غدیر را که در این خطابه آمده به صورت مجزا بررسی می کنیم و سپس سایر اجزا و فرازهای دیگر را بررسی می نماییم. قابل ذکر است که بررسی دلالت حدیث غدیر از این جهت که در طول زمان مورد استناد شیعه در اثبات است امامت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بوده، نیازمند دقت و امعان نظر بیشتری است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۱۰
احمد جانقربانی



ارزش غدیر به ارزش مقام حضرت علی (علیه¬السلام)

شخصیت این مرد بزرگ، حضرت علی (علیه¬السلام) که امام امت شدند، شخصیتی است که در اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم کسی مثل ایشان نداریم... اگر چنانچه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) غیر از این موجود تربیت نکرده بودند، برایشان کافی بود. اگر چنانچه نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث شده بودند برای این که یک چنین موجودی را تحویل جامعه بدهند، این کافی بود. روز عید غدیر خم، روز نصب ایشان به امامت امت است. البته کس دیگر به پای ایشان نخواهد رسید و بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کسی افضل از ایشان در هیچ معنایی نیست و نخواهد بود. (1) 
حضرت علی بن ابی طالب (سلام الله علیهما) که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ایشان را به جای خودشان نصب کردند، بیست و چند سال برای مصالح اسلامی با اشخاصی که به عقیده ی ایشان غاصب مقام بودند؛ برای این که مصالح اسلام اقتضا می کرد، موافقت کردند. اگر حضرت علی (سلام الله علیهما) آن وقت می خواستند معارضه بکنند، اسلام در خطر بود. (2)
روز غدیر خم، روزی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وظیفه ی حکومت را معین فرمودند و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمودند و حکومت اسلام نمونه اش عبارت از یک چنین شخصیتی است که در همه ی جهات مهذب و در همه ی جهات معجزه است و البته پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این را می دانستند که به تمام معنی کسی مثل حضرت امیر (سلام الله علیهما) نمی تواند باشد، لکن نمونه را که باید نزدیک به یک همچو وضعی باشد از حکومت ها تا آخر تعیین فرمودند. (3)

منابع

1- صحیفه ی نور، ج10، ص 174 - 173.
2- صحیفه ی نور، ج9، ص 62.
3- صحیفه ی نور، ج5، ص 29 - 28.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۸
احمد جانقربانی


امام علی


اسامی و نام ها گاهی اوقات فلسفه ها و ماجراهایی در پشت خود دارند! اسامی بایستی به نوعی بر مسّمای خود دلالت داشته باشند، در غیر این صورت و اگر میان اسم مسّمی ارتباط و دلالتی نباشد، اسم گذاری چه معنا و هدفی خواهد داشت؟! بعضی از اسم‌ها و نام ها مخصوص برخی از مسّماها هستند که شاید تنها برازنده ی خود آنها باشند و بر غیر آنها دلالت روشنی نداشته باشند.  نام گذاری کودکی که متولد می شود یکی از این موارد است که بایستی نهایت دقت در انتخاب اسم انجام شود. اما بعضی از کودکان و نوزادان را کسانی برتر از انسان های معمولی برایشان اسم انتخاب می کنند. بعضی از نوزادان اسم شان از جانب خدا و عالم غیب برگزیده می شود!


نام گذاری از عالم غیب

از جمله ویژگی های مختص امیرالمومنین(علیه السلام) که تنها در مورد ایشان صادق است و مزید شرافت آن حضرت است موضوع نام گذاری حضرت امیر(علیه السلام) است که از عالم غیب برایشان این نام یعنی ((علی)) برگزیده شد.

در واقع قبل از ولادت حضرت علی(علیه السلام) نام او در تمام کتب آسمانی بوده است و هزاران سال قبل از خلقت او در تمام آسمان ها و ابواب جنب و عرض حق تعالی نام ((علی)) ثبت شده بود. نام مبارک امیرالمومنین(علیه السلام) همراه با نام گرامی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به عنوان نبی و امام نزد پروردگار عالم و نیز همه کتب آسمانی ثبت و ضبط بوده است و بر این مطلب فریقین از شیعه و اهل سنن گواهی داده اند!

در شب معراج وقتی به بیت المقدس رسیدم بر صخره آن یافتم لا اله الا الله محمد رسول الله ابدته به علی وزیره یعنی لا اله اله الله محمد (صلی الله علیه و آله) رسول خداست او را به علی(علیه السلام) وزیر او تایید نمودم

شواهد روایی

محمد بن جریز طبری در تفسیر کبیر خود و ابن عساکر در تاریخ خود ضمن ترجمه ی حالات امام علی(علیه السلام)، همچنین محمد بن یوسف گنجی شافعی ضمن باب 62 کفایت الطالب و حافظ ابوبغیم در حلیة الاولیاء و شیخ سلیمان بلخی حنفی در نیابیع المودة به نقل از ذخائر العقبی امان الحرم الشریف احمد بن عبدالله طبری شافعی هنگی مسند از ابوهریره نقل نموده اند که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«مکتوب علی ساق العرش لا إلا إلا الله وحده لاشریک له و محمد عبدی و رسولی ایدته به علی بن ابی طالب؛ بر ساق عرش این کلمات مقدس نوشته شده که خدایی نیست مگر ذات ذوالجلال الله که یگانگی بدون شریک است و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و رسول من است که او را به علی بن ابیطالب(علیه السلام) تایید نمودم.»

همچنین جلال الدین سیوطی در خصائص الکبری و در تفسیر در المنثور در اوایل سوره شریفه ی بنی اسرائیل به نقل از ابن عدی و ابن عسکر از انس بن مالک روایت نموده اند که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

شب معراج در ساق عرش دیدم نوشته شده است لا اله الا الله محمد رسول الله ایدته بعلی؛ همچنین در ینابیع به نقل از ذخائر العقبی امام الحرم از سیره ملاّ آورده اند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

در شب معراج که مرا به ملکوت اعلی بردند، نظرتُ إلی ساق الایمن من العرض فرأیت مکتوباً محمّد رسول الله ایّدته بعلی و نصرته به؛ یعنی نظر نمودم به طرف راست عرش دیدم نوشته شده است محمد(صلی الله علیه و آله) چنانچه مشاهده می‌شود همگی به نقل از علماء و کتب اهل سنن است و دلالت بر قرین بودن نام علی(علیه السلام) یا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در عرش الهی دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۷
احمد جانقربانی


امام علی

 

«وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا  قُلْ کَفَى‏ بِاللَّهِ شَهِیدَا بَیْنىِ وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَاب»(1)

نگارنده قصد دارد در این سطور با جمع شواهد و قرائن تبیین کند که:

 مراد از «من عنده علم الکتاب» کیست؟

آن کسی که علم الکتاب فقط در نزد اوست کیست؟

آن کسی که در آیه تعبیر از او یعنی «مَن» موصوله عطف بر لفظ جلاله «الله» شده کیست؟

آن کسی که شهادت او به رسالت، قرین شهادت خداوند قرار گرفته است کیست؟

آن کسی که شهادت او همانند شهادت خداوند تسلی بخش آلام و رنجها و ناراحتی های پیامبر صلی الله علیه وآله است،

کیست؟

آن کس کیست که خداوند راجع به آن خطاب به پیامبرش می فرماید: ای پیامبر! من و او وقتی به رسالت تو شهادت دهیم، دیگر به انکار و کفر دیگران نباید توجهی کرد؟

شواهد و قرائن را در دو بخش داخلی و خارجی بررسی می نماییم و به عبارت دیگر در دو بخش قرآنی و روایی.

شواهد داخلی یا قرآنی

خداوند در سوره هود می فرماید: «أَ فَمَن کاَنَ عَلىَ‏ بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسىَ إِمَامًا وَ رَحْمَة»(2)

از این آیه فهمیده می شود که پیامبر اکرم علاوه بر آیات روشن و براهینی که از طرف پروردگارش دارد، به همراه خود شاهدی از جانب خویش دارد!

«شَاهِدٌ مِّنْهُ » یعنی در کنار تأیید خداوند از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، کنار او کسی می باشد که از خانواده و اهل بیت پیامبر علیهم السلام است و تأیید کننده او می باشد همانطور که در کنار موسی علیه السلام کسی از خانواده او یعنی برادرش او را تأیید می نمود: «هَارُونَ أَخِى*اشْدُدْ بِهِ أَزْرِى»(3) ؛ فلذا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خطاب به امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «أنت منّی بمنزله هارون من موسی»(4)؛ تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی.

مراد از «شَاهِدٌ مِّنْهُ» در سوره هود امیرالمومنین علیه السلام می باشد و این مۆیدی بسیار قوی برای این است که تشخیص دهیم منظور از «مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَاب» در سوره رعد - که قرار است همانند خداوند، شهادت و گواهی او پیامبر را کفایت نماید - امیرالمومنین علیه السلام است.

از طرفی در جریان نزول و ابلاغ سروه برائت یا همان توبه وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله  مأمور شد که این سوره را از ابوبکر پس بگیرد و وی ناراحت خدمت پیامبر اکرم آمد و علت را جوبا شد ، آن حضرت فرمود که خداوند فرموده است:

«لایۆدّنی عنک الا أنت أو رجل منک»(5) یعنی تنها یا خودت باید ابلاغ کنی یا مردی که از تو است. و متواتر یا نزدیک به متواتر است که «رجل منک» امیرالمومنین بود، فلذا فرمود: «و علیّ منّی و لایۆدّی عنّی الاّ علیّ»؛ علی از من است و أداء نمی کند ابلاغ را کسی از طرف من جز علی علیه السلام.

پس با این شواهد به وضوح می توان فهمید که مراد از «شَاهِدٌ مِّنْهُ» در سوره هود امیرالمومنین علیه السلام می باشد و این مۆیدی بسیار قوی برای این است که تشخیص دهیم منظور از «مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَاب» در سوره رعد - که قرار است همانند خداوند، شهادت و گواهی او پیامبر را کفایت نماید - امیرالمومنین علیه السلام است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۶
احمد جانقربانی