۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است


هفت آسمان و زمین در قرآن
 
 

نویسنده:دکتر محمد علی رضائی اصفهانی
 
 
 
 

در قرآن کریم هفت مورد به صراحت و دو مورد به کنایه سخن از آسمانهای هفت‌گانه گفته دشه است. و در یک مورد نیز ظاهراً سخن از زمین‌های هفت‌گانه گفته شده است. که به برخی از آن آیات اشاره می‌کنیم :
« الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن »[1]
« خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را ، ‌فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می‌آید. »
در آیات ( سوره بقره/29 ـ اسراء/44 ـ مؤمنون/86 ـ فصلت/12 ـ ملک/3 ـ نوح/15) نیز سخن از آسمانهای هفتگانه است.
و در مؤمنون/ 17 نیز ظاهرا سخن از آسمانهای هفتگانه آمده است «و لقد خلقنافوقکم سبع طرائق» اما تصریح نشده است. همچنانکه در آیه 13 سوره عم «و بنیافوقکم سبعا‌ً شداداُ» به کنایه آمده است.
و در آیه 12 سوره طلاق که گذشت ظاهر سخن از زمی‌های هفتگانه « و من الارض مثلهن » شده است ولی تصریح نشده است.

تاریخچه و دیدگاهها:

قرآن کریم هفت آسمان را از کلام نوح (‌نوح/ 15) نقل می‌کند و علامه طباطبائی در ذیل آیه نتیجه می‌گیرد که مشرکین معتقد به هفت آسمان بوده‌اند که نوح بوسیله این مطلب با آنان احتجاج می‌کند. پس معلوم می‌شود مسئله هفت آسمان قبل از اسلام بلکه قبل از پیدایش ادیان یهود و مسیحیت مطرح بوده است.
در کتاب مقدس نیز به صورت متعددی سخن از آسمان گفته شده است گاهی آسمان مادی و گاهی آسمان روحانی که خارج از این دنیاست و در آنجا قداست و سعادت برقرار می‌باشد و محل مخصوص حضرت اقدس الهی است. و حضرت مسیح یا پسر انسان از آنجا نزول می‌کند.
خاخامهای یهود بر این عقیده‌اند که هفت آسمان هست سه تا از آنها هیولائی ( یا جسمانی) است و چهار تا روحانی می‌باشد . که ملائکه و مقدسین در آنجا ساکنند.[2]
مدتی پس از آنکه قرآن کریم سخن از آسمانهای هفت‌گانه گفت، نظریه‌های کیهان شناسی یونانی وارد حوزه جهان اسلام شد و مسلمانان در دوره خلافت عباسیان با هیئت بطلمیوسی[3] آشنا شدند.
در اینجا اشکالی پدید آمد: تعداد افلاک در هیئت بطلمیوسی نه عدد بود اما تعداد آسمانهای قرآن هفت عدد بود.
از این دانشمندان مسلمان در پی توجیه و انطباق یافته‌های علمی زمانه خود با آیات قران برآمدند . و در این رابطه چند راه حل اندیشیده‌ شد:
1ـ بوعلی سینا (370ـ428 ق) بیان داشت که عرش در قران « و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیة »[4] همان فلک نهم یا فلک الافلاک هیئت بطلمیوسی است. او افلاک هشتگانه را همان ملائکه‌ای می‌دانست که عرش را حمل می‌کنند.[5] او سعی کرد بدین وسیله بین کلام الهی و هیئت بطلمیوسی جمع کند.
2- خواجه طوسی ( 597ـ672 ق) متکلم و منجم مشهور مسلمان تلاش کرد تا عدد افلاک را از نه، به هفت تقلیل دهد. اما مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت.[6]
3ـ علامه مجلسی (ره) (م 1111 ق) محدث مشهور شیعه در مورد آیه 29 سوره بقره « ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات » نوشت: هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با نه گانه بودن آنها که در علم نجوم ، ثابت شده است، ندارد، زیرا آسمان هشتم و نهم در زبان دینی ، به کرسی و عرش تعبیر شده است.[7]
4ـ حاج ملا هادی سبزواری در کتاب شرح منظومه خویش که در سال 1261 ق نوشته شده است، فلک هشتم را کرسی و فلک اطلس ( فلک نهم) را همان عرش می‌داند. علت این امر را جمع بین عقل و شرع می‌داند.[8]
تذکر: بوعلی سینا وعلامه مجلسی و ملاهادی سبزواری دلیل قانع کننده‌ای بر این تطبیق ارائه نکرده‌اند و لذا کلام ایشان قابل قبول به نظر نمی‌رسد. بلکه معنای لغوی و اصطلاحی عرش و کرسی با فلک هشتم و نهم مناسبتی ندارد.
کرسی به معنای تخت و کنایه از سلطه و سیطره و تدبیر و قیومیت خدا است.[9]عرش نیز در لغت ، در اصل به معنای خانه سقف‌دار است و به معنای تخت حکومت نیز آمده است چرا که بلند است. و در قرآن و روایات به معنای مرکز دستورات عالم است که رشته امور جهان به آن منتهی می‌شود[10] و مفسران نیز آن را به معنای « مظهر حکومت » دانسته‌اند . و منظور سلطنت و حکومت الهی است.[11]
5ـ یدالله نیازمند شیرازی در کتاب خویش می‌گوید منظور از عرش کائنات لایتناهی است و آسمان‌های هفت‌گانه کراتی است که به دور زمین و خورشید هر دو در حرکت هستند که هفت عددند.[12]
تذکر: جالب است که بدانیم تعداد سیارات منظومه شمسی که تا زمان انتشار کتاب فوق (1335 ش) کشف شده بود و مؤلف از آنها اطلاع داشت نه عدد بوده‌اند ولی شش عدد آنها همراه با ماه به دور زمین می‌چرخند و لذا ایشان دو مورد ( یعنی عطارد و زهره) را به حساب نیاورده و شش عدد باقی مانده را از آسمانهای هفتگانه دانسته و وقتی یکی کمبود داشته است کره ماه را هم اضافه کرده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۳۶
احمد جانقربانی


ماهیت و حقیقت قرآن

 

نویسنده: روح الله رزقی (1)




 

 از منظر آیت الله معرفت (ره)

مقدمه

بی شک حضرت استاد آیت الله معرفت (رحمه الله) از زمره فقیهان و مفسران ژرف اندیش و نام آوری است که در چند دهه اخیر، نظرات عمیق فقهی و نوآوری ها و اندیشه های ناب قرآنی آن بزرگوار مورد توجه محافل بزرگ علمی و دینی عصر ما قرار گرفته و کمکی بزرگ و مؤثری در نهضت تولید علم کرده است.
به راستی فقدان آن فقید سعید، ثلمه ای جبران ناپذیر در حوزه اندیشه دینی، به ویژه در عرصه قرآن پژوهی بر جای گذاشته که بدین زودی ها جای آن پُر نخواهد شد.
آری! ایشان پس از استاد علامه طباطبایی (رحمه الله) روحی تازه به جان تشنه قرآن پژوهان دمید و تحقیقاتش در حوزه علوم و معارف قرآنی، سبب آبروی جهان تشیع شد؛ اگر گران سنگ و جاودان التمهید فی علوم القرآن او جای خالی این دانش و معرفت دینی در عالم تشیع را پر کرد و چراغ کم فروغ این علم را که قرن ها بدان توجهی در خور نشده بود، رونق بخشید.
نگارنده در این مقاله کوتاه و در نگاهی مقایسه ای، به یکی از نظرات جدید حضرت استاد (رحمه الله) در موضوع « حقیقت و ماهیت قرآن » پرداخته و دیدگاه ایشان را با نظر علامه طباطبایی (رحمه الله) مورد بررسی قرار داده است.
کلیدواژه ها: ماهیت قرآن، نزول قرآن، کتاب مکنون، علامه طباطبایی.

ماهیت و حقیقت قرآن کریم

آیا ماهیت قرآن چیزی غیر از الفاظ و عباراتی است که اکنون در دسترس ما است؟ این پرسشی است که پاسخ آن یکی از نو اندیشی های حضرت استاد (رحمه الله) در عرصه قرآن پژوهی است که در نقد نظریه علامه طباطبایی (رحمه الله) و دیگران بیان داشته است.
این مقاله در سه فصل به بررسی و تبیین این موضوع می پردازد:
فصل اول: دیدگاه علامه طباطبایی (رحمه الله)؛
فصل دوم: دیدگاه استاد معرفت (رحمه الله)؛
فصل سوم: جمع بندی و مقایسه دو دیدگاه.

فصل اول: دیدگاه علامه طباطبایی (رحمه الله) درباره حقیقت قرآن

استاد علامه طباطبایی (رحمه الله) این موضوع را در تفسیر تأویل و ذیل آیات گوناگونی در تفسیر قیم المیزان مطرح کرده است که به پاره ای از آن ها اشاره می شود:
الف. ذیل آیه ی شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ. (2)
حاصل کلام مرحوم علامه در این بخش، نکاتی به شرح زیر است:
1. نزول به معنای پایین آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است و « انزال » بر خلاف « تنزیل » به معنای نازل کردن دفعی و یکپارچه است و قرآن اسم کتابی است که خداوند بر پیامبر گرامی اش نازل کرد و بدین روی آن را قرآن نامید که قبلاً از جنس خواندی ها نبود و برای این که در خور فهم بشر شود، نازل کرد و در نتیجه کتابی خواندنی شد:
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (3)
پس این حکم هم بر مجموع قرآن اطلاق می شود، هم برای اجزای آن.
2. تدبر در این آیه و آیات دیگری مانند:
وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ؛ (4)
إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (5)
می فهماند که مراد از « انزال » نزول دفعی است، نه تدریجی.
3. دفعی بودن نزول قرآن به دو لحاظ می تواند باشد:
الف. نزول دفعی به اعتبار مجموع در کتاب هر چند تک تک آیاتش به تدریج نازل شده باشد، مانند نزول باران که گرچه قطره قطره نازل می شود، ولی گفته می شود:
کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّماءِ؛ (6)
به همین اعتبار درباره ی قرآن فرموده است:
کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ. (7)
ب. نزول دفعی به این لحاظ که قرآن دارای حقیقت دیگری ماورای فهم عادی ما است:
و إما لکون الکتاب ذا حقیقة اُخری وراء ما نفهمه بالفهم العادی. (8)
آری! قرآن کریم به لحاظ آن حقیقت، امری واحد و غیر تدریجی است و نزولش به انزال ( دفعی ) است، نه تنزیل ( تدریجی ).
ظاهر از آیات کریمه قرآن همین احتمال دوم است:
کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ، (9)
چون احکام در مقابل تفصیل است و تفصیل به معنای فصل فصل و قطعه قطعه بودن است، پس احکام یعنی محکم و بدون جزء و فصل بودن. این آیه صریح در آن است که تفصیل کنونی قرآن بعد از احکام آن بوده است؛ یعنی قرآن در آغاز، حقیقت واحد غیر مفصّل بوده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۱
احمد جانقربانی

:

💫شرط استجابت دعا و نتیجه گیری از انفاق💫


راوی می‌گوید:

❓به امام صادق علیه السلام عرض کردم: دو آیه در کتاب خدا وجود دارد که آن دو را می‌جویم ولی نمی‌یابم.


امام علیه السلام فرمودند: آن دو آیه کدام است؟

عرض کردم: سخن خداوند عز و جل که می‌فرماید:

«ادعونی استجب لکم»

بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.

📚سوره غافر/ آیه: 60📚

و ما او را می‌خوانیم و اجابتی نمی‌بینیم.


امام علیه السلام فرمودند: گمان کرده‌ای خداوند خلاف وعده کرده است؟

عرض کردم: خیر!

فرمودند: پس چرا اجابت نمی‌شود؟

عرض کردم: نمی‌دانم.


فرمودند: ولی من تو را آگاه می‌کنم.

هر کس دستوراتی را که خداوند به او داده است اطاعت کند آنگاه او را از دعا بخواند او را اجابت می‌کند.


عرص کردم: راه دعا کردن چیست؟

امام علیه السلام فرمودند:

نخست حمد و ثناى الهى بجا آور

سپس نعمت‌هایى را که به تو عنایت فرموده یاد کن و شکر گزارى نما

سپس صلوات بر پیامبر (ص) بفرست

سپس گناهانت را یاد بیاور و به آن اقرار کن

سپس استغفار کرده و در مورد گناهانت به خدا پناه ببر

[آنگاه دعا کن]

جهت و روش دعا کردن این است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۴۲
احمد جانقربانی